ابو ثمامه عمرو (عُمر) بن عبدالله صائدی
عشق به حسین
با نام حسین برمی خواست؛ با نام حسین می نشست و به این نام هرچه فرصت گفتن و سرودن بود، ناز و نیاز و نجوا داشت. مرد آشنای کوچک و بزرگ بود. چهره ی سرشناس قبیله صائد و افتخار و سربلندی خاندان بزرگ بنی همدان شناخته می شد.
مولایش علی را در نبرد های سخت و واقعه های بزرگ جمل و صفین و نهروان آن چنان یاری می کرد که از قهرمانان عرصه نبرد و از شیفتگان ولایت به شمار می آمد. او به خودش می بالید که بهترین سال های جوانیش را همرزم امام علی بوده است.
خدمات ابو ثمامه
پس از مرگ معاویه، ابو ثمامه مثل یک سرباز آماده خدمت، در میدان دعوت امام حسین به کوفه شرکت داشت و به مسلم بن عقیل کمک های بسیاری کرد تا بتواند ماموریت خود را آنگونه ای که باید، انجام دهد. او مامور جمع کردن کمک های مردم و جمع آوری و تهیه سلاح بود.
بعد از مدتی ابو ثمامه به خودش آمد و دید مردمی که با هیجان تمام آماده برای بیعت امام بودند، اکنون از ترس عبدالله بن زیاد به خانه هایشان پناه بردند و دیگر خواستار همراهی با حسین نبودند. مسلم بن عقیل در چشم بهم زدنی تنها شد و پشیمان از دعوت نامه ای که برای امام حسین نوشته.
سرانجام پس از شهادت مسلم، ابو ثمامه مجبور شد از کوفه بگریزد و خود را به حسین بن علی برساند.
عاشورا
و سراانجام عاشورا؛ روز عروج عاشقان رسید. کمی از جنگ گذشت تا اینکه هنگام اقامه کردن امر الهی فرا رسید. ابو ثمامه از دشمن طلب آتش بس کرد تا به نماز خواندن بایستن. دشمن هم به اکراه قطع جنگ موقت را پذیرفت.
چندی پس از عاشقانه ترین نماز، از امام درخواست کرد : مولای من، اجازه میدان و شهادت میدهی؟ امام فرمود : خدایت پاداش خیر دهد. برو که ساعتی دیگر ما نیز به تو خواهیم پیوست.
او در میدان بود. می جنگید و رجز خویش را باز می خواند و با نام حسین عشق بازی سرفرازی میکرد. عارف عاشورا، عاشق امام، کم کم از رمق افتاد. زانوانش خم شد. به رکوع ایستاد و سرانجام به سجدهء خاک افتاد. آخرین نفس هایش با سرودن نام حسین، به شمشیر پسر عمویش ، قیس بن عبدالله صائدی، شکسته شد.
همچنان این کلیپ راهم ببینید