روز حسین۴ | روضه عبدالله پسر امام حسن
متن روضه عبدالله ابن حسن:
این چشم خون فشان
مولای انس و جان
بنگر نگه نما
بر جمع نوکران
یا صاحب الزمان . القوص و الامان
یا صاحب الزمان . القوص و الامان
به دل چقدر هوای مدینه دارم من
هوای صحن حسن را به سینه دارم من
من از تبار غدیرم زمینه دارم من
از سقیفه به ولله کینه دارم من
سقیفه با یل بد رُحنِ دشمن بود
سقیفه با حسن و با حسین دشمن بود
هزار شکر که در قلب خود محن دارم
به دیده اشک به ارباب بی کفن دارم
به دل محبت شیر جمل فکن دارم
دو شب از این دهه را کار با حسن دارم
کریم سفره ی شاهانه ای به پا کرده
دو طفل خویش محیای کربلا کرده
حسن غریب مدینه حسین عطشان بود
حسن چه خسته ز زخم زبان یاران بود
حسن برای برادر چقدر گریان بود
حسن ماتم کرب و بلا پریشان بود
به گریه گفت که داغ حسین من سخت است
کسی که یار حسین من است خوش بخت است
حسین جان تو و جان این دو خواهر من
حسین جان دو یادگار برای تو هست در بر من
اگر چه نیست حسن تا کند تورا یاری
مخور غمی که دوتا شاهزاده را داری
چقدر دور و برت تیر و سنگ افتاده
چه زخم ها به تنت بین جنگ افتاده
بخوان برای عمو جان خویش قرآن را
بگو که ترس به قلب تو نیست طوفان را
پسر بزرگ نمودم فدا کند جان را
بخر حسین تو از من همین یتیمان را
نبودِ مرد نبر و قتال عبدالله که هست کوچک و کم سن و سال
همین که دید عمو جان خود تک و تنهاست
همین که دید گرفتار نیزه ی اعداست
همین که دید به گودال قتل گه غوغاست
همین که دید نفس های آخر مولاست
نشستم چشام خیره مونده به گودال
میبینم که داره عمو میره از حال
بمیرم بمیرم
با شمشیر میچرخن به دور عمو جون
گرفته صداش دیگه از لخته ی خون
قسم به چشمای ترم، بریدن بریدن بریدن
عمه بزار منم برم، بریدن بریدن بریدن
عمو جون چرا رو زمین غرق خونی؟
پر از زخمی و تشنه و نیمه جونی؟
عمو جون اگه اکبرت رفت من هستم
برا تو سپر میکنم هردو دستم
غریب دور از وطنی عمو جون
شبیه بابام حسنی عمو جون
عمو فدات عزیزم بیا در آغوشم
صدای غیرت تو جا گرفته در گوشم
شبی شهید آخر من از غم تو مدهوشم
بخواب در بغل من که رفته است هوشم
چقدر آتش داغ عموت سوخت تورا
رسید تیر جفا و به سینه دوخت تورا
سینه زنی
میون روضه ی حسین
چشمامو دریا میکنم
اشکامو نذر فرج
مهدی زهرا میکنم
گوید حسین در کربلا
مهدی بیا مهدی بیا
الهم عجل فرجَ المولانا . الهم عجل فرج المولانا
الهم عجل فرجَ المولانا . الهم عجل فرج المولانا
عموی نازنین من
فِتاده بین قتلگاه
حرم شده ز بی کسی
غرق عزا و اشک و آه
دیدم که از نسل حرام
دور عمو شد ازدهام
وای عمو وای عمو وای عمو جان
وای عمو وای عمو وای عمو جان
لکشریان خیره سر
چند نفر به یک نفر
فاطمه می کند نظر
چند نفر به یک نفر
آید صدای مادرش
شد پاره پاره پیکرش
وای عمو وای عمو وای عمو جان
وای عمو وای عمو وای عمو جان
پیش دو چشمان تَرت
لگد به پهلویش نزن
سر مرا جدا کن و
چنگ به گیسویش نزن
شکسته شد آیینه اش
پارا بکش از سینه اش
وای عمو وای عمو وای عمو جان
وای عمو وای عمو وای عمو جان